پایان سال 1390
به نام او كه ثانيه هاي زندگيت را رقم مي زند سلام بابا خوبي دخترم از اينكه سال 90 رو در كنار تو به پايان مي رسانم خيلي خوشحال هستم ممنونم بابا از اينكه اجازه دادي در كنارت زندگي كنيم از اينكه با هر لبخندت به ما شادي بخشيدي از اينكه در كنارت به ما آرامش را هديه كردي من فداي اون چشمات بشم كه شيطنت ازش مي باره دختركم من حدود سه سال پيش دو تا فيل بزرگ چوبي خريدم كه خيلي دوسشون داشتم دو هفته پيش شما در حال بازي بودي كه روي فيلها افتادي و صورتت زخم شد و با تمام وجودم دوست داشتم فيلها رو خرد كنم و از خودم عصبي بودم كه چرا اونها رو از تو دور نكردم. مامان هر ساعت صورتت رو نگاه مي كرد و غصه...
نویسنده :
اهورا
13:39